ميخوام مسواك بزنم.مامانم ميپرسه:ميخواي مسواك بزني؟

ميگم :بله مامان جون.

ميگه:خميردندون هم روش ميزني؟ميگم:بله مامان جون.

ميگه:اين همه موقعيت پ ن پ برات درست كردم چرا استفاده نكردي؟

ميگم:احترام بزرگترها مهم تر از پ پن پ است

 

به مامانم ميگم پول بده!!!

ميگه:اونايي كه دو روز پيش گرفتي چي شد؟

نكنه همشو خرج كردي؟ تا تومدم بگم پ . زد تو دهنم نذاشت حرف بزننم اخه من فقط ميخواستم بگم:پس اندازشون كردم

 

بچه ي داييم به دنيا اومده . همه خوشحالند. مامان بزرگم برگشته ميگه: حالا ميخواين براش اسم بزارين؟ميگم :اگه شما صلاح بدونين(ستاد مبارزه پ ن واحد احترام به بزرگترها)

 

رفتم فروشگاه گفتم يك نوشابه ي زرد بدهيد. فروشنده گفت: منظورتون نوشابه ي پرتقاليه كه نارنجي رنگه

گفتم بله منظورم همون بود ببخشيد.(ستاد مبارزه با پ ن پ واحد فرهنگ سازي به جاي حاضر جوابي)

 

تو اتوبان داشتم لايي ميكشيدم،يه ماشين نزديك شد و گفت: داري ويراژ مي دي ؟ گفتم :پ ن پ دارم نرمش گردن انجام ميدم. گفت : د ن د كنترل نامحسوس بزن بغل!(ستاد مبارزه با پ ن پ واحد اتوبان)