آفتاب شهر قم

یاحضرت معصومه...
باغ حرم تو گلشن رضوان است...
قم جلوه ای از تجلی ایمان است...
بین حرم تو و امام هشتم...
بین الحرمین کشور ایران است...


 

میلاد بانوی عفاف و حیا، حضرت فاطمه معصومه(س) و روز دختر گرامی باد.

خاطره نویسی...

ســــــلام..

 

بنا به درخواست بچه های وب، تصمیم گرفتیم پستی تحت عنوان خاطرات دانشجویی بذاریم تا از بچه ها، به خصوص همکلاسیای محترم ،هرکس که مایله، خاطرات و اتفاقات تلخ و مخصوصا شیرین و یا سوتی هایی که قابل ذکر هست رو برامون بگن...


پ.ن1: لطفا مطالبی که می نویسید واقعی و حقیقی باشه!

پ.ن2: در وهله ی اول سعی کنید خاطراتی رو بنویسید که برای شخص خودتون حادث شده باشه و یا حتی الامکان اینکه در اون اتفاق حضور داشتید!

پ.ن3: در نوشتن مطالب به آبروی اشخاص حقیقی و حقوقی هم توجه کنید!

برندگان مسابقات جهانی قائم باشک

 

 

ادامه نوشته

درس خوندن پسران و دختران...(طنز)

خوابـگاه دخــتـران ( شب )

سکـانس اول: (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)

شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آمار> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)
شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم!  گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)

شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.

(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)

خوابــگاه پســران (شـب)

سکــانـس دوم: (در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، هم واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)

میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟

میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. بچه های  کلاس مـا که مثـل بچه های  شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...

مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)

میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه..... .!!!
و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند

عید سعید غدیر خم تهنیت باد

خجسته باد نام خداوند، نيکوترين آفريدگاران

که تو را آفريد.

از تو در شگفت هم نمي توانم بود

که ديدن بزرگيت را، چشم کوچک من بسنده نيست...

مور، چه مي داند که بر ديواره ي اهرام مي گذرد

يا بر خشتي خام...

تو، آن بلندترين هرمي که فرعونِ تخيّل مي تواند ساخت

و من، آن کوچکترين مور، که بلنداي تو را در چشم نمي تواند داشت ...



<الحـــمدلله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) >

راست یا چپ...؟

 

برای لحظاتی به تصویر زیر به دقت نگاه کنید …

 

به نظر شما قطار در حال حرکت به سمت راست می باشد، یا در حال حرکت به سمت چپ ؟

لطفاً پس از مشاهده تصویر،جهت ملاحظه نتیجه، به توضیحات درج شده، در ادامه مطلب توجه فرمائید.

 

 

 

 

ادامه نوشته

ولادت حضرت فاطمه معصومه

ای که به قم قدر و بها داده ای / کشور ما را تو صفا داده ای

نام تو بر قلب صفا می دهد / روضه تو بوی رضا(ع)می دهد

میلاد حضرت فاطمه معصومه(س) بردوستداران حضرتش مبارک باد . . .

  

گویند تمام عروسک های دنیا یتیم می شدند٬ اگر دختری وجود نداشت!

 

روز دختر گرامی باد...

ماه عسل

صدای رمضان می آید...
صدایی به بلندای رحمت و برکت خالق ایام و ماه ها...

الهی زمانی مرا آه در بساط نبود ....... اکنون اما جز آه در بساطم ندارم !!

 

ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم
آنقدر به عمـرم رمــضـان آمــده رفـتــه ...

 

 

السلام علیک یا وعدالله الذی ضمنه

میلاد نور مبارک باد...

خدایا درک دوران سبز ظهور دولت عشق را نصیبمان بگردان....
 

بهانه ی چند ماه دوری...

 

 

چو شیر و آهو و  غزال و اسد شدیم            فارغ ز قیل و قال و هر حسد شدیم

                                ما بچه های مدیریت نود شدیم

از یک به ده و از ده به صد شدیم                 ستاره بودیم و در آسمان رصد شدیم

                               ما بچه های مدیریت نود شدیم

با یکدگر زنده و باهم جسد شدیم!               چون خوشه های انگور یک سبد شدیم

                               ما بچه های مدیریت نود شدیم

امواج غصه ها را که سد شدیم                    شهره ی آفاق خوب و بد شدیم

                               ما بچه های مدیریت نود شدیم

در خاطره ها ماندگار تا ابد شدیم            زین سبب دانشگاهی را گل سرسبد شدیم

                               ما بچه های مدیریت نود شدیم

 

به روشنی بخش زندگی ام

پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست...

 اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛

 و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی!

پدر...من نبودم و تو بودی ،

بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،

حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،

هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی .

ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت ،

ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را،

اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد .

دستانت را می بوسم و پیشانیت را ،

که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،

خاک پایت هستم تا هست و نیست هست .

کودکانه و به اندازه تمام دوستت دارم های دنیا دوستت دارم...

 

" پدرم روزت مبارک "

کاندیداهای نهایی ریاست جمهوری

 

وزارت کشور سرانجام  با انتشار بیانیه ای اعلام کرد در اجرای ماده 60 قانون انتخابات ریاست جمهوری اسامی نامزدهای انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران که صلاحیت آنان مورد تایید شورای  محترم نگهبان قرار گرفته است به ترتیب حروف الفبا به شرح زیر اعلام می‌شود:

1- سعید جلیلی ۲- غلامعلی حداد عادل ۳- محسن رضایی ۴- حسن روحانی

 ۵- محمدرضا عارف ۶- محمد غرضی 7- محمدباقر قالیباف  ۸- علی اکبر ولایتی

نکته ی جالب این لیست ٬عدم حضور افرادی چون اسفندیار رحیم مشایی و  اکبر هاشمی رفسنجانی است!

 

 

شب آرزو ها

همه ی آرزوهایم را چیده ام توی سبد دلم

افتاده ام دنبال تو 

خودت گفته بودی فقط از من بخواه.

با این کوله بار سنگین، 

حالا دلم بهانه می گیرد:

دلم برای آسمان آن آبی بیکران؛

برای ستاره ها؛برای پرواز؛برای باران

دلم برای هرچه آن بالاست تنگ شده.

ای که صدایم کردی،

من اینجا پشت در مانده ام:

درمانده.

تو گاهی هم در را باز کنی،

من به نگاهی دلخوشم

که من از تو فقط 

خودت را می خواهم.

من حتی "خودم" را

پشت در جا گذاشتم

تا فقط اسم تو بماند:

کریم خطابخش بخشنده ی مهربان.

حالا تو خود بخواه و خود اجابت کن...

قهرمانی استقلال...



تیم استقلال تهران با برتری 1 - صفر برابر فولاد ، موفق شد برای سومین بار عنوان قهرمانی لیگ برتر را در دوره دوازدهم به خود اختصاص دهد. استقلال با این پیروزی 67 امتیازی شد و با توجه به این که در فاصله یک هفته به پایان رقابت ها فاصله اش با سپاهان به 4 امتیاز رسید، توانست عنوان قهرمانی را کسب کند. با قهرمانی استقلال امیر قلعه نویی هم موفق شد پنجمین عنوان قهرمانی خود را به دست آورد

این قهرمانی قاطعانه رو خدمت تمامی فوتبال دوستان تبریک عرض می کنم...

و خدمت تمامی دوستان پرسپولیسی هم عرض تسلیت صمیمانه دارم...!!!!

و البته  تاسیس شرکت پل سازی پرسپولیس رو هم خدمتشون تبریک عرض

می کنم!!!!!!(چون شکست پلی به سمت پیروزی ست!)

ما کدامیم؟!؟

1

 

چهار نفر بودن،اسمشون اینها بود:


همه کس ، یک کسی ، هر کسی، هیچ کسی


کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار رو به انجام می رسونه ، هرکسی می تونست این کار رو بکنه ولی هیچ کس این کار رونکرد یک کسی عصبانی شد چرا که این کار کار همه کس بود اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار رو نخواهد کرد سرانجام داستان این طوری شد هرکسی ، یک کسی را سرزنش کرد که چرا هیچ کس کاری رو که همه کس می تونست انجام بده٬ نکرد !!؟

 

حالا ما جزء کدومشونیم ؟

به عصاره تمام خوبی ها...

 

وقتي از روزگار خسته مي شوم ،
چشمانم را به تو مي دوزم ،
از عمق نگاهت مهرباني را درك مي كنم
وقتي سر بر دامانت مي گذارم و تو با تمام وجود نوازشم مي كني
به رويايي شيرين فرو مي روم ،
چه خوب بود هميشه سرشار از تو باشم مــادر ....

ParsClub_2iaqit27ylxivesyfbm.jpg

 

و به راستی که هنوز آغوشت٬گرم ترین جا برای زیستن است...

 

دوستت دارم خدا

گاه گاهی دل من می گیرد...

بیش تر وقت غروب

آن زمان که خداهم پر تنهایی است.

و اذان در پیش است...

از خدا خواهم خواست

که تو هیچگاه

تنها نشوی...

 

  

 

دانلود آهنگ "دوستت دارم خدا" از آلبوم جدید رضا صادقی

  

چگونه مرگ یک مادر چهل تن متهم دارد...

 

یا فاطِمَةُ الزَّهراءِ یابِنتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُلِ یا سَیِدَتَناوَ مَولاتَنا

اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکِ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکِ بَینَ یَدَی حاجاتِنا

یا وَجیهَةً عِندَاللّهِ اِشفَعی لَنا عِندَاللّه

زنده باد بهار...!!

بهار که می آید، دستان باد بوی شکوفه می دهد
جوانه های تک درخت باغچه، با نوازش نسیم جان می گیرند
آرام و آهسته
خدایا، رویش یک دانه تمام عظمت تو را فریاد می زند

من یقین دارم بهار می آید
اما این را هم می دانم که او فقط بهانه ایست برای رویش!
دلی که بهاری باشد برای رویش از او اجازه نمی گیرد، هر جا باشد بهار را به آنجا می کشاند
بارها دیده ام بهار، به عادت تکرار، میهمان دلهایی شده تا بهانه رویش شود



برخیز که می‌رود زمستان
و می آید
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحال روزگار …

زنده باد بهار...

مجریان مدیر کل!!!

چهره هایشان را بارها در تلویزیون دیده ایم و نام هایشان برایمان آشناست. اما آن ها غیر از اجرای تلویزیون کسب و کار دیگری هم دارند. کسب و کاری که البته شاید چهره بودن، یکی از مهم ترین ویژگی های آن باشد. شاید هم دغدغه حضور بیشتر مدیران در رسانه ها باشد که مجریان تلویزیونی را به اتاق های مدیرکلی روابط عمومی در سازمان ها و وزارت خانه های مختلف می کشاند. این گزارش، مرور کوتاهی است بر مدیران روابط عمومی سازمان های مختلف که یک ویژگی مشترک دارند. آن ها مجریان معروف تلویزیون هستند.

محمد اصغری- روابط عمومی آقای خوش آب و هوا

شاید اگر از شما بپرسند خلاقانه ترین و بامزه ترین گزارش های هواشناسی را از زبان کدام کارشناس شنیده اید، به یک نام مشترک برسید:«محمد اصغری». کارشناس خوش ذوق هواشناسی که برای اولین بار توانست کلیشه های رایج و خسته کننده گزارش های هواشنای در کشور را بشکند، حالا چند روزی هست که یک عنوان دیگر هم دارد:« مدیر کل روابط عمومی سازمان هواشناسی كشور».

اصغری حدود 18 سال است که در سازمان هواشناسی کشور مشغول فعالیت است.

ادامه نوشته